سه حدیث
حدیث
«عجبت لمن نسى الموت و هو یرى من یموت» عجب دارم از کسى که مردن را فراموش میکند در صورتى که کسى را که مىمیرد مىبیند
کند گر فراموش کس مرگ را، نبیند گر افتادن برگ را،
نبیند اگر مردن این و آن، عجیب است شخصى چنین سر گران
«قلب الأحمق فى فیه و لسان العاقل فى قلبه» دل نادان در دهان اوست و زبان دانا در دلش
دل احمق اندر دهانش بود زبان وى آزار جانش بود
زبان خردمند در قلب او است نسنجیده هرگز نه در گفتگو است
« کیف یستطیع الهدى من یغلبه الهوى. کیف یهدى غیره من یضلّ نفسه» چگونه کسى که هواى نفس بر او چیره گشته مىتواند دیگرى را هدایت کند چگونه کسى که خودش گمراه است دیگرى را راهنمایى کند
چو بر کس شود چیره نفس لئیم، شود دور، او از ره مستقیم،
چسان دیگرى را کند رهبرى
چو او خود رود در ره دیگرى